خانهی علی مسیو
آذربایجان شرقی-تبریزجای جای خانه علی مسیو (موزه علی مسیو) نشان قدم های مردیست که از استوانه های پایداری و مقاومت در برابر دشمنان آزادی بوده است، خانه ای که سر انجام غارت شد ولی خوشنامی برای علی مسیو و بدنامی برای متجاوزان تا ابد ماند.

خانه علی مسیو (موزه علی مسیو) در خیابان ارتش جنوبی، کوچهی صدر قرار دارد و به یکی از شخصیتهای برجستهی نهضت مشروطه (علی مسیو) تعلق دارد.
خانه دارای دو حیاط با اتاقهای جانبی و اندرونی و بیرونی است. خانه علی مسیو در دو طبقه بنا شده و پلان نامتقارنی دارد. خانه دو حیاط دارد که بوسیلهی یک دیوار از یکدیگر جدا شدهاند.
آدرس : تبریز، خیابان ارتش جنوبی، انتهای کوچه حاج رضا، بنبست کربلایی علی مسیو، خانه علی مسیو
مشاهده خانه های تاریخی تبریز
رزرو هتل های تبریز با قیمت مناسب
رزرو هتل های تهران در رزرواسیون آریا
علی مسیو که بود
جدای از بنای خانه و شکل و نمای آن آنچه به این ساختمان روح و جان میدهد شناختن کسی است که با زیستن خود در این بنا آن را تا به امروز زنده نگه داشته است. علی مسیو ایران دوستی آگاه و وطن پرستی آزاده بود که تمام زندگی خود را برای آزادی ایران از دست متجاوزان گذاشت و در آخر نیز دو فرزند نوجوان خود در این مسیر از دست داد.
علی مسیو به اروپا و عثمانی سفر کرده بود و به زبان فرانسه تسلط داشت. مسافرتهای متعدد او به اتریش، قفقاز و استانبول تماس با جهان نوین را برایش به ارمغان آورده بود. در تبریز کارخانه چینیسازی دایر کرد. او با تاریخ اروپا به ویژه انقلاب کبیر فرانسه آشنا بود و زیر و بم آن را میشناخت.
درباره شخصیت او چنین نوشته شدهاست : علی موسیو مرد پولادینی بوده و اعصاب او از هیچ پیشآمد متأثر نمیشد. در سالهای نخست برقراری مشروطه و قیام تبریز امنیت شهر را دسته های مجاهدین به عهده گرفته بودند و شبی نبود که دستهها مجاهدین با فراش های قلعه بیگی ها تصادفها خونین نداشته باشند ولی دریافت این اخبار ابدا او را ناراحت نمیکرد. علی موسیو نه از تهدید میترسید و نه تطمیع او را رام می کرد. استبداد از او به عنوان مغز متفکر و طراح دفاع قهرمانانه تبریز نفرت داشت.
سرانجام بر اثر سلسله رویدادهایی با توافق روسیه تزاری و امپریالیسم انگلستان واحدهای نظامی ارتش تزار از مرز ایران گذشتند و به سوی تبریز حرکت کردند. انقلابیون تحت شرایط دشواری با پا درمیانی برخی، مجبور به ترک شهر و مهاجرت شدند. در برخی منابع تاریخی گفته میشود، علی موسیو در این دوره به مرگ طبیعی در گذشته است ولی چگونگی مرگ او روشن نیست. به هر ترتیب ارتش روسیه تزاری با همکاری انگلیس و نیز باتوافق دربار قاجار، به تبریز رسیده و وارد شهر شدند. با ورود سربازان تزار عدهای از رهبران و فرماندهان قیام تبریز دستگیر گشتند. دشمن برای انتقام از انقلاب مشروطه و مردم ایران، عدهای را محکوم به مرگ کرد.
خانه علی موسیو غارت شد و دو فرزند ۱۸ و ۱۶ ساله او دستگیر شدند. در روز دهم دی ماه ۱۲۹۰ خورشیدی (روز عاشورای ۱۳۳۰ قمری) تبریز در سکوت پر اندوهی به سر میبرد. ۸ تن از بازداشت شدگان که دو فرزند علی موسیو نیز در میان آنها بودند در محاصره سربازان روسیه تزاری به سوی میدان اعدام برده میشدند. اینان عبارت بودند از: ثقه الاسلام، شیخ سلیم ضیا العلما، محمد قلی خان، صادق الملک، آقا محمد ابراهیم و حسن پسر ۱۸ ساله علی موسیو و برادر ۱۶ ساله او قدیر.
مشاهده جاهای دیدنی تبریز
رزرو آنلاین هتل گسترش تبریز
رزرو آنلاین هتل بین المللی تبریز
رزرو آنلاین هتل پتروشیمی تبریز
رزرو آنلاین هتل آپارتمان بهبود تبریز
رزرو آنلاین هتل فرید تبریز
قتل عام مشروطه خواهان به دست قشون اشغال گر روس
عدهای از میهن پرستان و انقلابیون شریف ایران در چنگال سربازان بیگانه در شهر و زادگاه خودشان به سوی مرگ روان بودند. کسروی در تاریخ هجده ساله آذربایجان صحنه را چنین توصیف کرده : هنگامه دل گداز بس سختی میبود مرگ سیاه یک سو و غم و درماندگی کشور یک سو، خدا میداند چه دل سوختهای درآن ساعت میداشتند. ثقه الاسلام به همگی دل میداد و از هراس و غم ایشان میکاست، چون خواستند دار زنند نخست شیخ سلیم (از مسئولین اجتماعیون - عامیون) بیچاره خواست سخنی گوید افسر دژخوی روسی سیلی و مشت به رویش زده خاموشش گردانید. دژخیمان ریسمان به گردنش انداختند و کرسی را از زیر پایش کشیدند. دوم نوبت ثقه الاسلام بود، همچنان بی پروا میایستاد، بالای کرسی رفت. سوم ضیا العلما را خواندند، به روسی با افسر سخن آغاز کرده می گفت ما چه گناه کردهایم، آیا کوشیدن در راه کشور خود گناه است؟ دژخیمان دست او را از پشت بستند و با زور بالای کرسیش بردند. چهارم صادق الملک را خواندند. پنجم آقا محمدابراهیم را پیش آوردند، او با پای خود بالای کرسی رفت و ریسمان را به گردن انداخت. ششم قلی خان که پیرمردی بود را پیش خواندند. هفتم نوبت حسن بود (پسر ۱۸ ساله موسیو) جوان دلیر بالای کرسی با آواز بلند داد زد "زنده باد ایران" "زنده باد مشروطه" و پس از او نوبت قدیر پسر شانزده ساله رسید و او را نیز (با توجه به کینهای که به علی موسیو داشتند) بالای کرسی برده ریسمان به گردنش انداختند. روسیان برای آنکه دژخویی خود را نیک نشان دهند، باری آن نکردند چشم های اینان را بندند یا چون یکی را میآویزند و بالای دار دست و پا میزند دیگران را دور نگه دارند برادر را روبروی چشم برادر به دار کشیدند چنان که از پیکره ها پیداست دژخیمان از ناآزمودگی ریسمانها را چنان نینداختند که زود آسوده گرداند بیشترشان تا دقیقهها گرفتار شکنجه جان کندن بودهاند.
به این ترتیب ارتجاع با همدستی نظامیان تجاوزگر خارجی، انتقام خود را از انقلاب گرفت به ویژه کینه حیوانی نسبت به علی موسیو با اعدام دو نوجوان بی گناه او به خوبی هویدا است، زندگی و مبارزه علی موسیو، خاطره نازدودنی پایداری تبریز در انقلاب مشروطه یعنی سرچشمه تاریخ معاصر ایران است.
